کرگدن تنها

«دانایی را نمی شود کُشت!» (طومارِ شیخ شَرزین، بهرام بیضایی)

مصاحبه ی زهرا رَه نورد با «روز»

leave a comment »

(این مصاحبه هر چند کمی دیر درج می شود ولی آن قدر مهم هست که درج شود. مطابق معمول پرسش ها حذف شده اَند.)

[در مورد بَرداشت مبنی بَر عقب نشینی مهندس موسوی در بیانیه ی هفدهم] بَرداشت شخصی من از بیانیه این نیست، چون بند های دیگر همین بیانیه تأکید دارد که تقلّبی در کار بوده و انتخابات سالم نبوده است؛ وقتی در بیانیه بَر این موضوع تأکید می شود، چه گونه چنین برداشتی می شود؟ من فکر می کُنم و بَرداشت من این است که از متن همین بیانیه به وضوح می توان فهمید که آقای موسوی، دولت بَرآمده از تقلّب را به رسمیت نمی شناسد.

به هیچ وجه چنین چیزی نیست و سازشی در کار نیست. من در آن بیانیه نه تنها هیچ گونه سازشی نمی بینم بَل که آن بیانیه کف خواسته ها و آرمان های مَردُم است و حدّ اقلّی از خواسته های مَردُم، و حکومت می تواند به راحتی این خواسته ها را عملی کُنَد.

[در مورد تَن دادن حکومت به پذیرش خواسته های کمینه] من نمی توانم آینده را پیش بینی کُنم که چه اتّفاقی خواهد افتاد و چه خواهد شد، فقط امید وار اَم هر اتّفاقی که می افتد به نفع ملّت ایران باشد و به سَر بُلَندی ملّت ایران ختم شود. می خواهم بَر این نکته تأکید کُنم که نه دولت احمدی نژاد را به رسمیت می شناسیم و نه پشت پرده سازش می کُنیم.

این باز داشت ها کار بسیار غلط و اشتباهی ست که متأسّفانه هم چنان هم ادامه دارد. باز داشت کَسانی که حرف های آزادی خواهانه می زنند و از حقوق مَردُم سخن می گویند هیچ مَحمِل قانونی ندارد. باید توجّه داشت که آرمان های آزادی خواهانه، دموکراسی طلبی، قانون گرایی و مردم سالاری دینی، پایه های خواسته های مردم است که «رأی» نیز در درون همان قرار می گیرد؛ دست گیری ها که چه مردم عادی و چه شخصیت های سیاسی و مطبوعاتی و… را در بَر می گیرد، مَحمِل درست و قانونی ندارد. باز داشت شخصی مثل دکتر بهشتی که سَمبُل همه ی حق طلبی ها و اندیش مندی های جنبش و یک دل سوز دانش گاهی است چه فایده ای برای آقایان دارد؟ منظورم فقط شخص دکتر بهشتی نیست بَل که او را به عنوان سَمبُلی از عزیزان در بند می گویم که به خاطر آرمان های بُلَند و انسانی ِ شان باز داشت شده اَند. من هم چنین می خواهم مسئله ی زنان را به طور اخص مطرح و تأکید کُنم که باز داشت شیر زنان فهیم و آگاه ایرانی، ضربه ی بزرگی به حیثیت جمهوری اسلامی می زند. زنانی که باید دراجتماع و دانش گاه ها مشغول کار باشند اکنون در کنج زندان ها هستند و این موضوع سَر افکندگی عظیمی در سطح ایران و جهان برای جمهوری اسلامی به دنبال دارد.

این دست گیری ها هیچ گونه تأثیری در خواست و حرکت مَردُم ندارد؛ مَردُم به شدّت آگاه هستند و با شعور بالای سیاسی، مطالبات خود را پی گیری می کُنند. اکنون این مَردُم هستند که پیش ِ روی روشنف کران هستند، حتّا روشن فکران ما به دنبال مَردُم حرکت می کُنند.

ما با جنبش سبز نفس می کِشیم و زندگی می کُنیم؛ خود ِ من همیشه از سوی جریان های محافظه کار و واپس گرا سَر کوب شده ام امّا اندیشه هایم را مطرح کرده اَم. متأسّفانه فشار های ِ شان بر زنان آزادی خواه و من متمرکز شده و با اهانت ها و حاشیه سازی هایی که تازگی نیز ندارد و از سال ها قبل جریان داشته، سعی بَر سَر کوب ما داشته اَند، امّا اکنون دیگر حیا را خورده و آبِ رو را تف کرده اَند. زمانی کتاب هایم را اجازه ی انتشار نمی دادند و کاری کردند که من زندگی ِ کاری و اجتماعی اَم را فقط در دانش گاه گذاشتم اما فشار ها ادامه داشت. حالا شدید تَر شده؛ هدف آن ها این است که من وجود نداشته باشم، نفس نکِشم و نباشم. حتّا زندگی عاشقانه ی ما را نیز بَرنمی تابند و سعی کردند حاشیه ها به وجود آورند اما همگان می دانند ما چه نوع زندگی ای داریم و این فشار ها و تهدید ها، هیچ تأثیری در روند زندگی و فعّالیت ها و آرمان های ما ندارد.

[در مورد فضای خانواده و تأثیر این رخ داد ها بَر رابطه با مهندس موسوی] این هزینه ها به خاطر آقای موسوی نیست بَل که به خاطر جنبش سبز است؛ ما فرد گرا نیستیم و فرد گرایی نداریم و خانواده و فامیل ما نیز جدا از مَردُمی که هزینه می دهند نیستند. برادر من یک شخصیت کاملن علمی و متخصّص است و هیچ نوع فعّالیت سیاسی ندارد امّا هم چون سایر مَردُم هزینه می دهد. ما سینه ی مان را سپر کرده ایم و آماده برای هر گونه تیر و حمله و تروری هستیم.

[در مورد حمله ی فیزیکی به ایشان] من نمی توانم با اطمینان بگویم که بسیجی بوده اَند امّا می گویم که مأموریت داشته اَند و از یک روز قبل از 16 آذر تا 18 آذر من در ناامنی شدید قرار داشتم. به طور مداوم  تعقیبم می کردند و یک بار سَرَم ریختند و بار ها با حرف های بسیار زشتی اهانت کردند. یک بار که حراست دانش گاه مرا به ماشین منتقل کرد تا از محل دور شوم، یک موتور سوار دستش را داخل ماشین کرد و گاز فلفل زد که به شدّت حالم بد شد و مدّتی مریض بودم و خون ریزی کلّیه داشتم. روز های دیگر نیز حراست دانش گاه مراقبت می کرد. آن 4 روز تا 18 آذر یا توهین می کردند و یا حمله ی فیزیکی می کردند و هیچ گونه امنیتی نداشتم اما بعد از 18 آذر دست بَرداشتند و فعلن که خبری نیست.

آزادی خواهی و سلحشوری جزء آرمان های من در زندگی بوده و به خاطر همین از مرگ هم هیچ هراسی ندارم. قبلن گفتم سینه ی مان را سپر کرده ایم و من به شخصه آماده ی هر گونه تیر و حمله و تروری هستم.

Written by بامداد راد

ژانویه 27, 2010 در 1:42 ق.ظ.

بیان دیدگاه